جدول جو
جدول جو

معنی قره زاغ - جستجوی لغت در جدول جو

قره زاغ
(قَ رَ زَ)
دهی است از دهستان گوی آغاج بخش شاهین دژ شهرستان مراغه واقع در 26 هزارگزی جنوب خاوری شاهین دژ و15 هزارگزی شمال راه ارابه رو شاهین دژ به تکاب. موقعجغرافیایی آن کوهستانی و معتدل سالم است. سکنۀ آن 196 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات کرچک. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قره قاط
تصویر قره قاط
درختچه ای با برگ های نوک تیز و گل های سفید یا صورتی، میوه ای سرخ تیره، گوشت دار و ترش مزه که آن را می پزند و می خورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قره غاج
تصویر قره غاج
اوجا، درختی جنگلی از نوع نارون با پوست سخت و شکاف دار و برگ های بیضوی نوک تیز، اوجه، قره آغاج، لو، لی، گل پردار، ملج
فرهنگ فارسی عمید
(قَ رَ رَ)
دهی از دهستان قره قویون بخش حومه شهرستان ماکو واقع در 34 هزارگزی جنوب خاوری ماکو و 4500 گزی جنوب شوسۀ مرگن به شوط. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مالاریایی است. سکنۀآن 250 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات، حبوبات، کشمش، انگور، پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد، و میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ نِ)
دهی از دهستان کل تپۀ فیض الله بیگی بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 5 هزارگزی خاور سقز و 5 هزارگزی خاور قطان جق. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 160 تن. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، توتون، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. نام جدید آن سیاه ناو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 14500 گزی جنوب مراغه و 5 هزارگزی خاور شوسۀ مراغه به میاندوآب. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 325 تن. آب آن از رودخانه ؤ مردی و محصول آن غلات، کشمش، بادام، زردآلو. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. دو محل به فاصله 1500 گزبه نام قره ناز بالا و پائین مشهور است. سکنه قره ناز بالا 216 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
میوۀ گرد ذغال اخته است. ذغال اخته گیاهی است که اقسام متعدد دارد، بعضی از میوه های آن کروی و بعضی دراز است. گرد آن را قره قاط نامند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 252)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ سِ)
دهی از بخش رامیان شهرستان گرگان واقع در 6000 گزی شمال رامیان و کنار شوسۀ گرگان به گنبدقابوس. موقعجغرافیایی آن دشت و هوای آن معتدل و مرطوب مالاریایی است. سکنۀ آن 120 تن. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن برنج، غلات، توتون، سیگار، کنجد. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه ابریشمی، شال و کرباس است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی از دهستان دینور بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان واقع در 37 هزارگزی شمال باختری صحنه و 12 هزارگزی باختر شوسۀ کرمانشاه به سنقر. موقع جغرافیایی آن دامنه و سردسیر است. سکنۀ آن 330 تن. آب آن از رود خانه شاهپورآباد. محصول آن غلات، حبوبات، چغندرقند. شغل اهالی زراعت است. اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ زَ لَ / لِ)
قره میخ. گونه ای است از درخت تنگرس که در هرزویل آن را قره زله خوانند. (جنگل شناسی ج 1 ص 261). رجوع به قره میخ شود
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دودۀ قره باغی، شعبه ای است از ایل اقاجری. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 88)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ زَ)
دهی از دهستان دیزجرود بخش عجب شیر شهرستان مراغه واقع در 8500 گزی جنوب خاوری عجب شیر و 2 هزارگزی شمال شوسۀ مراغه به آذرشهر. موقعآن دره و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 97 تن. آب آن از چشمه سارها و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ دَ رَ)
ده کوچکی است از بخش مراوه تپۀ شهرستان گنبدقابوس واقع در 4000 گزی باختر مراوه تپه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع در 30 هزارگزی شمال ضیأآباد و 12 هزارگزی راه شوسه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 235 تن. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات، دیمی و مختصر انگور. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی بافی و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. ساکنین از طایفۀ چگینی هستند و تغییر مکان نمیکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قَرَ بَ)
دهی از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 50 هزارگزی خاوری الیگودرز و کنار راه مالرو فرسش به فهره است. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات، لبنیات، تریاک، چغندرقند، پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری میباشد. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی از دهستان قلعه دره سی بخش حومه شهرستان ماکو در 7 هزارگزی جنوب باختری ماکو و 3 هزارگزی جنوب شوسۀ قلعه جوق به ماکو. موقع جغرافیایی آن دره، کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 390 تن. آب آن از رود خانه زنگمار و محصول آن غلات، حبوبات، زردآلو. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ یِ حا عَ)
دهی از دهستان مرکزی بخش مانۀ شهرستان بجنورد واقع در 11هزارگزی جنوب خاوری مانه و 4 هزارگزی خاور مالرو عمومی بجنورد به محمدآباد. موقع جغرافیایی آن دامنه و گرمسیر است. سکنه 229 تن. آب آن از رودخانه و چشمه ومحصول آن غلات، پنبه. شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ یِ)
دهی از دهستان چای باسار بخش پلدشت شهرستان ماکوواقع در 22500 گزی جنوب باختری پلدشت و در مسیر جنوبی شوسۀ پلدشت به ماکو. موقع جغرافیایی آن جلگۀ معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 298 تن. آب آن از رود خانه زنگمار و محصول آن غلات، پنبه، برنج، کرچک. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تَرْ رَ / رِ / تَ رَ / رِ)
بستانی که همه جور تره درآ ن کارند و سبزی زار. (ناظم الاطباء). آنجا که بقولات کاشته اند. آنجا که صیفی کارند، آنجا که تره یعنی گندنا کارند:
خواجه در تره زار انسانی
هست از روی ناخوشش کسنی
خانه ای کو بود در او تنها
خانه ای باشد اندر اوکس نی.
ابوبکر خال
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی از دهستان شهرویران بخش حومه شهرستان مهاباد واقع در 23500گزی شمال خاوری مهاباد و 10 هزارگزی خاور شوسۀ مهاباد به ارومیه. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 520 تن. آب آن از رود خانه مهاباد و محصول آن غلات، چغندر، توتون، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
نام سلسله جبالی است در آذربایجان. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 151، 164)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ بُ)
دهی از دهستان احمدآباد بخش تکاب و 17 هزارگزی شمال خاوری راه ارابه رو تکاب به شاهین دژ. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل سالم است. سکنۀ آن 743 تن. آب آن از رود خانه سارق میباشد. محصولات آن غلات، بادام، حبوبات، کرچک. شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان شیراز است. حدود و مشخصات آن به قرار زیر میباشد: از شمال تپه های سلطان آباد و دهستان حومه شیراز، از جنوب دهستان کوار، از خاور ارتفاعات بیدزرد و گردنۀ باباحاجی، از باختر دهستان سیاخ. این دهستان تقریباً در جنوب خاوری بخش واقع گردیده، هوای آن معتدل مالاریایی است. آب مشروب و زراعتی از چشمه و قنات و چاه تأمین میگردد. محصولات آن غلات، برنج، چغندرقند، حبوبات، و جزئی انگور. شغل اهالی زراعت. از 25 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و مرکز آن قریۀ طغرآباد میباشد. نفوس دهستان بالغ بر 7200 تن است. قراء مهم آن عبارتند از:سلطان آباد، کوشک بیدک، کچی، محمودآباد، شاپورجان، دولت آباد، ده نو. راه ارتباطی دهستان با شیراز اتومبیل رو است. بیشه یا نی زار قره باغ در وسط دهستان قرار داشته و باطلاقی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
آهنگی است در موسیقی. رجوع به آهنگ شود
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی از دهستان میلانلو از بخش شیروان شهرستان قوچان واقع در 39 هزارگزی جنوب باختری شیروان و 3 هزارگزی باختر مالرو عمومی امیران به برتان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنه 82 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قره داغ
تصویر قره داغ
ترکی سیاکوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقره داغ
تصویر نقره داغ
نکره داغ بد گند پول چای پارک پاره جریمه پولی پول داغ، باج رشوه
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی پر گره، پر از گره، زلف در هم پیچیده: مشاطه زد بگره زار طره ات ناخن عجب که عقده دل وا شود باسانی. (ملاطغرا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره زله
تصویر قره زله
ترکی تنگرس ارجنگ از گیاهان تنگرس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره غاج
تصویر قره غاج
قراآغاج بنگرید به قراآغاج قره آغاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره غان
تصویر قره غان
سیاه دشت نام جایگاه
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی سیاه اخته از گیاهان، خسرودارو از گیاهان قراقاط بنگرید به قراقاط درختچه ایست از تیره زغال - اخته ها که دارای برگهای متناوب و نوک تیز و گلهای منفرد سفید رنگ یا صورتی است. میوه اش سته و گوشتی است و دارای مزه ترش و مطبوع وکروی شکل و قرمز تیره رنگ است. در حدود 40 گونه از این گیاه شناخته شده که همه در نیمکره شمالی زمین می رویند. از میوه این گیاه گونه ای شراب تهیه می کنند و نیز از آن الکل می گیرند. چون برگها و ریشه و جوانه های این گیاه مقادیر زیادی تانن در بر دارد از آنها جهت تهیه تانن استفاده می کنند و همچنین آنها در نقاشی و رنگرزی و دباغی بکار می روند قراقاط قراطاط قره طاط قرغات، خولنجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره ناو
تصویر قره ناو
سیاه ناو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرا باغ
تصویر قرا باغ
قره باغ سیا باغ نام جایی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تره زار
تصویر تره زار
بستانی که همه جور تره در آن بکارند، سبزی زار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقره داغ
تصویر نقره داغ
جریمه و تاوان سخت (پولی) که فراموش نشود
فرهنگ فارسی معین